آخر دنیا

وقتی آدم برسه به ته خط، دیگه چی برای از دست دادن داره؟ اینجا تقریباً آخر دنیاست! پایین‌ترین خشکی کره زمین، پاتاگونیا-کشور شیلی. نزدیکی‌های قطب جنوب. و با این‌که باید هیچ چیزی برای از دست دادن نمی‌داشتم دو دستی کلاهم رو چسبیده بودم تا باد سردی که از توده‌های عظیم یخ شناور در آب می‌وزید، […]
ادامه مطلب

در دفتر وکالت یک همکار و دوست عزیز

اینجا دفتر وکالت یکی از همکاران عزیز من است. در دانشکده‌ی حقوق، همکلاسی بودیم و بیشتر از بیست سال است با هم دوست و‌ همکاریم. خانم وکیلی بسیار توانا و‌ موفق در پرونده هایی بزرگ و سخت. هر از گاهی با هم ساعت‌ها گفت‌وگو داریم، در دفتر او یا دفتر من. این عکس را مدتی […]
ادامه مطلب

وصیت‌نامه متوفی

وصیت‌نامه متوفی: «… به علت برخورداری از سلامت عقل و هوش و ادراک، اینجانب تا آخرین دینار مایملکم را در زمان حیات خرج کردم و چیزی باقی نگذاشتم…»   این چند خط، هر چند در کتاب «قضا و مزاح» مرحوم کشاورز آمده، اما وصف‌الحال من در زمان مربوطه نیز هست و از این‌که این‌چنینم خرسندم. […]
ادامه مطلب

روزی که پروانه‌ها همه‌جا بودند

اردیبهشت دو سال پیش تهران پر از پروانه بود، یادتون هست؟ پروانه‌ها همه‌جا بودند. توی خیابون و پارک ‌و حیاط و حتی گاهی توی ماشین و لب پنجره‌ی اتاق‌ها. هیچ‌وقت این‌قدر پروانه رو همین نزدیکی‌ها ندیده‌بودم، هیچ‌وقت. این چند ثانیه فیلم رو یک صبح قشنگ بهاری که قبل از دفتر، رفته‌بودم پارک پردیسان بدوم گرفتم […]
ادامه مطلب

خدایا قلبم دیگر جایی ندارد

خدایا قلبم دیگر جایی ندارد زیرا زنی را که دوست دارم، با جهان برابری می‌کند پس در سینه ام قلبی دیگر قرار ده که گنجایش جهان را داشته باشد… همچنان از زادروزم می‌پرسی پس یادداشت کن آن‌چه را نمی‌دانی آغاز عشقت به من روز میلاد من است… #نزار_قبانی عکس رو یک روز بهاری که کورونا […]
ادامه مطلب